قالب وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

bimemoj
بستری است برای درج دل نوشته ها و دغدغه ها،به امید مثمر ثمر بودنشان انشاالله 

حسین قدیانی: سکوت آنقدرها هم چیز بدی نیست، اگر حرف آدمی بخواهد ناراست باشد و نادرست. عده‌ای همان به حرف نزنند که اگر چنین کنند، کسی بی‌زبان صدایشان نمی‌کند. می‌دانم وقتی روی سخن جناب ناطق‌ نوری است، باید کمی مودب‌تر باشم اما چه کنم که من میرزابنویس بچه‌های جنگم. آقای ساکت همه فتنه 88 سکوت اختیار کرده بود، اینک اما زبانشان باز شده و علیه یاران صدیق ولی‌ امر که گاهی تک‌مضرابی دچار خرافه و حرف غلط و سخن غیر ضرور و کلام بی‌خود می‌شوند، شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر می‌دهد و به این هم بسنده نمی‌کند و ادامه می‌دهد: «در طول جنگ بعضی از بچه‌ها که ظرفیت کمتری داشتند بر اثر دوری از خانواده، فشار جنگ و غربتی که در جبهه دچارش شده بودند به افسردگی دچار شدند و گرفتار نوعی بیماری روانی شدند. عده‌ای از اینها ادعا می‌کردند امام زمان را می‌بینند… اینها دچار تخیل و توهم شده بودند.» گیرم عده‌ای از بچه‌ها دچار وهم شده بودند، امام عزیز ما دچار چه شده بود که می‌گفت… قشنگ می‌گفت و توی دهان بعضی‌ها می‌زد: «شهید نظر می‌کند به وجه‌الله»؟!

از همه آنچه در شلمچه، فکه، بازی‌دراز، غرب و جنوب گذشت، وقتی آقای ساکت بنا به تعریف می‌کند، اینگونه تعریف می‌کند! این است اندازه بصیرت ایشان! همان بیماران روانی که مدعی دیدار امام زمان بودند اگر نبودند، اگر بسیجیان مظلوم جنوب‌شهر نبودند، هم الان آقازاده‌ها به جای معاملات اقتصادی باید به عنوان کالایی ارزان‌تر از یک سطل ماست، توسط دشمن خرید و فروش می‌شدند. من هیچ کار و صنمی با رئیس‌جمهور ندارم اما نه در قامت یک فرزند شهید بلکه در قواره یک شهروند، سوالم از آقای ساکت این است: مگر نه این است که به شما در شبی روشن‌تر از روز، مساله‌ای بزرگ بسته است، پس چرا شکایت نمی‌کنید؟!

گیرتان کجاست آقای ساکت؟! فرزندانتان به کنار، خودتان در این مملکت چه کار می‌کنید؟! و چه کرده‌اید با خودتان که حرف زدنتان بیشتر از سکوت‌تان گوشخراش شده است؟! اینها بخشی از جملات شماست: «اگر رودربایستی و جناح‌بندی‌ها را کنار بگذاریم… چپ و راست هر 2 از نظر من محکومند. هر 2 گروه را بنده به یک معنی در امر حکومت قبول ندارم. یک روز می‌گفتیم راست و چپ، حالا می‌گوییم اصولگرا و اصلاح‌طلب.» آقای ساکت! لطفا شمای سوپرراست دیروز، دیگر نفرمایید! چطور بهار 76 که مراجع، بزرگان، روحانیت، حوزه و… در تایید نام شما یک به یک، تیتر یک روزنامه‌های جناح راست می‌شدند، چپ و راست، «داستان راستان» بود اما حالا هر 2 محکوم شده‌اند؟! پس بگذارید با عرض معذرت لیکن صادقانه اعترافی بکنم؛ ما صبح دوم خرداد بینی‌مان را گرفتیم، محکم گرفتیم و به شما رای دادیم! هنوز هم بوی گند اشرافیت، حالمان را به هم می‌زند! ما بچه‌های اسلام پابرهنه‌های امامیم. امام ما از کاخ‌نشین‌ها بیزار بود! آقای ساکت! شما امروز در کوران جنگ سخت نظام حق و نظام سلطه در چنین منظومه عظمایی که یک طرف خامنه‌ای است و سیدحسن نصرالله و طرف دیگر آل‌ها و ایل‌ها، تمام قیل و قالتان خلاصه در مبارزه با خرافه‌گرایی شده است!

اما در همین ادعا، همین سطح سخیف از بصیرت هم صادق نیستید، چرا که اگر بودید، باید می‌فهمیدید بزرگ‌ترین خرافه در این مرز و بوم، هنوز هم این است که عده‌ای دیروز به شما می‌گفتند «مالک‌ اشتر علی» و شما نه فقط علیه این خرافه قیام نکردید بلکه خوشتان هم آمد! و برای «مالک اشتر علی، به شهر ما خوش‌آمدی»، دست تکان می‌دادید! شما کجا و مالک کجا؟! حتی می‌خواهم بگویم آقازاده‌های شما کجا و بن‌مالک کجا؟! چطور دیروز که ما خواب می‌دیدیم باید به حکم بزرگان، شما را انتخاب کنیم، خرافه چیز بدی نبود اما امروز چیز بدی شده؟! آقای ساکت! شما همچنان پز می‌دهید: «آن روزها توی خیابان ولی‌عصر عده‌ای بدحجاب و با آرایش بیرون می‌آمدند. یک عده هم می‌خواستند با این افراد برخورد کنند، در حالی که مسؤولیت برخورد با آن اشخاص بر عهده‌شان نبود… من بدون آنکه از امام خرج کنم، با آنها برخورد کردم.» مع‌الاسف از جمله آن ترمزبریده‌ها یکی هم اکبر گنجی است که امام زمان را خرافه می‌داند اما شما و سکوتتان در فتنه 88 را بشدت قبول دارد! ایضا حرف زدن امروزتان را! آقای ساکت! خرج کاخ‌نشینان مدت‌هاست از امام جماران جدا شده است! شما جوری علیه خرافه حرف نزنید که ما خواب‌هایی که از خودتان روی منبرتان شنیده‌ایم، از سر اضطرار یادمان بیاید! آقای ساکت! در آخرین منبرتان تعریف کرده‌اید: «به حیدرآباد که رفتیم، استاندار آنجا سخنرانی کرد. او هم شخصیت والای امیرالمومنین را به طور عجیب و جالبی ترسیم کرد. من از او پرسیدم: شما که هندو هستید به چه مناسبت بر شخصیت امیرالمومنین اینطور تکیه می‌کنید؟! گفت: من از بادی‌گاردهای مهاتما گاندی بودم. استاد و الگوی همه ما مهاتما گاندی به ما آموخته بود که در زندگی 2 شخصیت را الگوی خودمان قرار دهیم؛ یکی علی(ع) و یکی هم حسین(ع). این خیلی جالب بود برای من و واقعا مرا منقلب کرد. همین الان هم که دارم می‌گویم مرا به هم می‌ریزد.»

اولا چرا خرافه‌گرایی؟! از کجا معلوم استاندار وقت حیدرآباد واقعا بادی‌گارد گاندی بوده باشد؟! و آیا رواست یک آدم ضدخرافه، استناد به حرف هندوهایی کند که خود آخر خرافاتند؟! تازه، منقلب هم بشود؟! ثانیا اگر شما حق دارید متاثر از یک حرف با واسطه توسط گاندی به هم بریزید، پس بچه بسیجی‌های خانقاه بازی‌دراز که امام زمان(عج) را دیدند و به وجه‌الله نظر کردند، اگر به هم ریختند و منقلب شدند، «بیمار روانی» نیستند! بیمار روانی کسی دیگر است! بیمار روانی آن کسی است که به جای چهره امام زمانی، منور و مطهر حاج‌قاسم سلیمانی‌ها، علی فضلی‌ها، برادران دستواره‌ها، شهدا، جانبازان، بسیجی‌ها، حاج‌بخشی، از حرف نیم‌بند گاندی منقلب می‌شود! گاندی خودش آخر خرافه بود! آقای ساکت! بچه بسیجی‌های 8 سال دفاع مقدس که جای خود دارند، بچه بسیجی‌های 8 ماه دفاع مقدس نیز دست خدا و دست امام زمان و دست کف‌العباسی امام خامنه‌ای را به کوری چشم روانی‌ها، بارها و بارها دیده‌اند.

در فتنه 88 امثال شما فکر کردید اگر از ولی فقیه دفاع نکنید، علی تنها می‌ماند اما شهید حسین غلام کبیری اهل کوفه نبود. گیرم شما «عمار» نیستید، که نیستید؛ مگر «آرمیتا» مرده است؟! مگر «علیرضا» مرده است؟! و مگر مرده‌ایم ما که جبران نکنیم سکوت شما را و حرافی‌تان را؟! آقای ساکت! محکوم‌تر از چپ و راست، نیک اگر بنگری خواص بی‌بصیرتند. خواص بی‌خاصیت! خواص متکبر، مغرور و متوهمی که گمان می‌کنند اگر علی را یاری نرسانند، سیدعلی بی «9 دی» می‌ماند. آقای ساکت! حرف‌های امروزم خرافه نیست، خرافه آن بود که شما را مالک‌ اشتر علی می‌پنداشتند! خود غلط بود آنچه می‌پنداشتند! بالاترین خرافه‌گرایی، ولایتمداری است به سبک و سیاق شما. داغ برای ما، باغ برای شما اما خرمشهر را حتی امام زمان هم آزاد نکرد! من روی ویلچر، جانباز 70 درصدی می‌شناسم که در «الی بیت‌المقدس»، خدا را از نزدیک دید، حجت بن‌الحسن را هم، بچه‌های گروهان مقداد را هم. فتنه هم مثل جبهه بود؛ امام زمان را می‌شد دید! فتنه اما سخت‌تر از جبهه بود؛ در فتنه، آقازاده‌ها خرافه نبودند. بودند! به جبهه دشمن پیوسته بودند!

«م. ه» و «ف. ه» در مقام قیاس با آقازاده‌ شما، فقط کمی ساده‌ترند! آقای ساکت! آری! با شما هستم حجت‌الاسلام ناطق‌ نوری! من هم جای شما بودم از احمدی‌نژاد شکایت نمی‌کردم! دنبال دردسر نمی‌گشتم! راحت زندگی‌ام را می‌کردم و 3 سال بعد از فتنه علیه فلان حرف خرافه بهمان عمار و در مصاحبه ژست می‌گرفتم: «اتفاقا اینجا باید گفت مرگ بر ضد ولایت فقیه.» نه آقای ساکت! جای شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» آنجا بود که شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر داده شد و شما خواب بودید! جناب ناطق‌ نوری! من با جمهوری اسلامی هم کاری ندارم اما هر وقت شهدا یا بسیجی‌ها یا بچه‌های جنگ را «بیمار روانی» خطاب کنید، تمام آبرویتان را قلقلک می‌دهم! و می‌نویسم: آقازاده‌ها به درک… خودتان در این مملکت چه کار می‌کنید؟! و چه کار دارید می‌کنید که شکایت از احمدی‌نژاد برایتان اصلا صرف نمی‌کند؟! راستی جناب ناطق‌ نوری! شما می‌دانی مناظره از کدام ماست برای خود کره گرفت؟! اگر می‌خواهید مرا اصلاح کنید از مناظره شکایت کنید!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

آقای ساکت! این دفعه آخرتان باشد که امام زمان‌ دیده‌های کانال کمیل را بیمار روانی خطاب می‌کنید! بچه‌هایی که من می‌شناسم، پهلوشکسته‌هایی که من می‌شناسم، سربند «یازهرا»هایی که من می‌شناسم، خود «بی بی» می‌آمد جمع و جورشان می‌کرد. برایشان مادری می‌کرد. خمینی بی‌خود بر دست و بازوی کسی بوسه نمی‌زد! آقای ساکت! ما البته از شما توقع نداریم این چیزها را بفهمید! شمایی که در هنگامه دوئل ژنرال پترائوس و حاج قاسم، دنبال قاتل بروس‌لی در کرج می‌گردید! آقای ساکت! از جمله «چپ و راست، هر دو محکومند» جمله قشنگ‌تری هم هست؛ «بازنده و برنده دوم خرداد، سر و ته یک کرباسند»

بنقل از وبلاگ «قطعه 26»91/05/23

 


 


[ دوشنبه 91/5/23 ] [ 11:49 صبح ] [ میثم57 ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

"اهل" سیاست نیستم! ولی به آن مبتلا هستم. معتقدم سیاست "اهل" خودش را دارد و ما اهلیت آنرا نداریم. سیاست عین زندگی امروز ماست. با تخیل و انتزاع هم کنار نمی رود... مگر خدایی ما را نجات دهد!
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 59
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 56105